پندبهلول

پندبهلول

روزی بهلول بر هارون‌الرشید وارد شد.خلیفه گفت: مرا پندی بده

بهلول پرسید: اگر در بیابانی بی‌آب، تشنه‌گی بر تو غلبه نماید

چندان که مشرف به موت گردی، در مقابل جرعه‌ای آب که عطش

تو را فرو نشاند چه می‌دهی؟گفت:صد دینار طلا.پرسید: اگر صاحب

آب به پول رضایت ندهد؟گفت: نصف پادشاهی‌ام را.بهلول گفت: حال

اگر به حبس‌البول مبتلا گردی و رفع آن نتوانی، چه می‌دهی که آن را

علاج کنند؟گفت: نیم دیگر سلطنتم را.بهلول گفت: پس ای خلیفه، این

سلطنت که به آبی و بولی وابسته است، تو را مغرور نسازد که با خلق

خدای به بدی رفتار کنی.




|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
نویسنده : جوادمعینی فر
تاریخ : پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391
مطالب مرتبط با این پست